دومین یلدای آندیا
دخترکم : پاییز ثانیه ثانیه می گذرد، یادت نرود این جا کسی هست که به اندازه تمام برگ های رقصان پاییز برایت آرزوهای خوب دارد. عمرت یلدایی ، دلت دریایی ، روزگارت بهاری امسال عید واسه شب یلدا خونه مامان جون بودیم...یعنی به عبارتی مهمون مامان جون و باباجون بودیم....خاله فرزانه و دایی مجید هم بودن وحسابی جای دایی جواد خالی بود.. که البته با اونم تلفنی صحبت کردیم ویه کم رفع دلتنگی شد.... مامانی جون : این دومین یلدایی هست که تو کنارمونی و حسابی توی این شبهای سرد پاییزی با شیرین کاریهات به زندگیمون گرمادادی.... امیدوارم همیشه سالم و تندرست باشی و لبات پر از خنده با...
نویسنده :
مامان مریم ❤
15:24